Wednesday, April 4, 2018

تازیان و یورش وحشیانه به ایران

Image may contain: text


تازیان و یورش وحشیانه به ایران..........................

 تاریخ به ما می گوید که، اعراب بیابانگرد و سوسمارخور آمدند و به ایران حمله کردند و همه چیز را ویران کرده به تاراج بردند. ایرانی به دلخواه مذهب من در آوردی تازیان را نپذیرفت بلکه آن را به زور شمشیر به ایرانیان تحمیل کردند. تا پیش از حمله وحشیانه تازیان به ایران، ایرانی متمدن بود و یکدیگر را زنده بگور هم نمیکردند اما با آمدن تازیان به ایران کشت و کشتار و جنایت به ایرانیان هم تحمیل شد و در جامعه ایران نهادینه شد.موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است ...

تازیان و یورش وحشیانه به ایران..........................
با فروپاشي شاهنشاهي ساساني توسط اعراب آنان که از ژرفاي بيابانهاي عربستان به ايران آمده بودند نظامي را بر پا کردند که ايران را به ما قبل دوران مادها برد . اما خوشبختانه با پيروزي انقلاب بزرگ شرق به رهبري بزرگ مردي به نام ابومسلم خراساني نظام شبه برده داري و شبه فئودالي اعراب به يکباره فرو ريخت و دوباره ايرانيان اصيل به حکومت بازگشتند و مملکت را در دست گرفتند و تلاش براي از بين بردن نظام شبه فئودالي و برده گي اعراب را آغاز کردند . پيشگامان اين شورش بزرگ براي رسيدن به ايرانيت از جمله ميتوان به استادسيس - يوسف برم - سپيدگامگان - سرخ جامگان - حمزه آذرک سيستاني و بابک خرمدين نام برد . خرمدين در آن زمان به کساني گفته ميشد که داراي دين بهي ميبودند که آنرا زرتشتي ميناميدند و پيرو مزدک . در انجمن بابک گريستن معني نداشت و آنان از آيين زرتشتي و مزذکي پيروي ميکردند و گريستن را جزو مکروهات دين ميدانستند و شاد زيستن را مستحبات . اما شاد زيستن براي آنان به اين معنا بود که تنها زماني انسان ميتواند شاد باشد که در جامعه محروميت نباشد و مردم در رفاه باشند . آنان از آيين زرتشتي پيروي ميکردند و چراگاهها و رودخانه ها و زمينهاي کشاورزي را براي مردم رايگان قرار دادند تا اربابان نتواند حقي از کشاورزان ضايع کنند و سپس ازدواج يک مرد با دو زن در يک زمان را منع کردند و مساوات بين زنان و مردان را برقرار کردند . بابک سردار ايران در آغاز قرن دوم و به عبارتي در سال 200 ق جنبش خود را رسما آغاز کرد...
آگاهی بنیان رهایی است.
برگ اسلام جنایتکار است.

یکی از بزرگترین جنایتی که درسی سال اخیر در ایران رخ داد به واسطه بی خردی و نادانی به اصطلاح روشنفکران آن زمان بود که گوسپند وار به دنبال کسی رفتند که اصلان درکی از اقتصاد و سیاست روز جهان نداشت و از آنجا که خمینی جنایتکار خود و طبقه فاسد و جنایتکارش جانوران اسلامی بودند میگفت اقتصاد مال خر است. آن جنایتکار بزرگ تنها به فکر قدرت بود و درد اسلام تازیان بی فرهنگ را داشت. از عوام هیچ انتظاری نباید داشت که به سادگی فریب خوردند هنگامی که خواص نیز مسحور آن فریب بزرگ شده بودند.اسلام مکتب نابودی و ویرانی و تباهی است و برای ساختن نیامده. آمده است تا هرآنچه بشر ساخته، غارت و تخریب و نابود کند.اسلام همین است, جمهوری جنایتکار اسلامی برای ایرانیان جز اعتیاد, قتل, کشتار, غارت, سنگسار, تجاوز به زنان و مردان و اعدام کاری نکرده است....اسلام برای ایرانیان جز قتل, کشتار ,غارت,سنگسار, تجاوز به زنان و مردان کاری نکرده. رژیم جنایتکار اسلامی بدون کمک از خارج هرگز نابود نخواهد شود !! کدبان موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است...!!

دین مجموعه ای از اعتقادات، باورها، حدیثها و خرافات کهن است که اکثر انسانها آن را به ارث میبرند و خود انتخاب نمیکنند.این میراث اجباری را در چارچوب تعصب و شنیده های متافیزیکی که دلیل علمی و منطقی برای اثبات آنها وجود ندارد در پشت دیواری از تعصب و در سایهٔ خرافات پرورش داده میشود....از تجاوز به دختران خُرد سال در زندان ها و پسران پیش از اعدام گرفته تا شکنجه وحشیانه مخالفان سیاسی، از سنگسار زنان تا قتل فجیع مخالفان در خانه های خود، از قطع دست و پا، در آوردن چشم ها از حدقه، انداختن افراد از ارتفاع تا ... ، همه و همه مشخصات عملی و حقوقی اسلام جنایتکار و جمهوری جنایتکار اسلامی است، پس اسلام تازیان متجاوز و تبهکار جنایتکار است. اسلام جنایتکار تازیان و آخوند های فاسد و جنایتکار میکرب و انگل و ویروس جامعه هستند، باید این ویروسها و انگلها را هر چه زودتر گند زدایی کرد!! کدبان موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است...!!

📢 فرهنگسازی:  یاد بگیرید مطالب را با نام منبع و نام برگ و نام نویسده به اشتراک بگذارید، اینگونه ارزشگذاری به کار و زحماتی است که نویسندگان مطالب میکشند. بی فرهنگی نکنید؛ دزدی ادبی جرم است.!!موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است...

دزدی ادبی جرم است٠ کپی نکنید به اشتراک بگذارید!!
روشنگری با کدبان موریس آریایی نویسنده و روشنگر
http://morisaryai.blogspot.de/
...

تاریخ ایران
با فروپاشي شاهنشاهي ساساني توسط اعراب آنان که از ژرفاي بيابانهاي عربستان به ايران آمده بودند نظامي را بر پا کردند که ايران را به ما قبل دوران مادها برد . اما خوشبختانه با پيروزي انقلاب بزرگ شرق به رهبري بزرگ مردي به نام ابومسلم خراساني نظام شبه برده داري و شبه فئودالي اعراب به يکباره فرو ريخت و دوباره ايرانيان اصيل به حکومت بازگشتند و مملکت را در دست گرفتند و تلاش براي از بين بردن نظام شبه فئودالي و برده گي اعراب را آغاز کردند . دیدگاه‌ها دربارهٔ هدف نهایی ابومسلم در انقلاب عباسی متفاوت است. برخی ادعا می‌کنند که او آرزو داشت یک حکومت ملی ایرانی برقرار سازد و اینکه او با ملبس کردن خود به لباس طغیان دینی، با بنی امیه جنگید تا به این ترتیب خلافت را در دست گیرد. برخی دیگر انگیزه او را مذهبیِ ناب و خالی از فحواهای قومی می‌دانند. می‌توان اینگونه گفت که او خیلی ساده می‌خواسته بنی امیه را نابود کند و اینکه جنبه‌های اجتماعی و سیاسی انقلاب او پررنگ‌تر از جنبه‌های مذهبی بودند؛ شاید او در نهایت تبدیل به دشمن عباسیان نیز می‌شده است. در هر صورت، شورش او زنده‌کننده فرهنگ ایرانی بود که این فرهنگ برای مدت زیادی بر دولت خلیفه چیره بود. شورش او همچنین سرآغاز برخاستن سلسله‌های محلی ایرانی بود. کشته شدن ابومسلم، سرآغاز قیام‌ها و شورشهای متعددی شد که به خونخواهی او شکل گرفت و برخی از آنها سالهای سال، خلفای عباسی را به خود مشغول نموده بود. پيشگامان اين شورش بزرگ براي رسيدن به ايرانيت از جمله ميتوان به استادسيس - يوسف برم - سپيدگامگان - سرخ جامگان - حمزه آذرک سيستاني و بابک خرمدين نام برد . خرمدين در آن زمان به کساني گفته ميشد که داراي دين بهي ميبودند که آنرا زرتشتي ميناميدند و پيرو مزدک . در انجمن بابک گريستن معني نداشت و آنان از آيين زرتشتي و مزذکي پيروي ميکردند و گريستن را جزو مکروهات دين ميدانستند و شاد زيستن را مستحبات . اما شاد زيستن براي آنان به اين معنا بود که تنها زماني انسان ميتواند شاد باشد که در جامعه محروميت نباشد و مردم در رفاه باشند . آنان از آيين زرتشتي پيروي ميکردند و چراگاهها و رودخانه ها و زمينهاي کشاورزي را براي مردم رايگان قرار دادند تا اربابان نتواند حقي از کشاورزان ضايع کنند و سپس ازدواج يک مرد با دو زن در يک زمان را منع کردند و مساوات بين زنان و مردان را برقرار کردند . بابک سردار ايران در آغاز قرن دوم و به عبارتي در سال 200 ق جنبش خود را رسما آغاز کرد . "ابن حزم" مينويسد ايرانيان از نظر وسعت ممالک و فزوني نيرو بر همه ملتها برتري داشتند. مرکز فعاليت بابک در آذربايجان بود . به گزارش "بلاذري" در حاکميت ابن فيس اعراب گروه گروه به اذربايجان خيزش ميکردند و اموال و زمينهاي آنان را تصرف کردند . طبق تاريخي بخارا از اعراب چنين ميگويد : مردي وي را دو دختربود که "ورقا ابن نصر" هردو دختر را بيرون کشيد . مرد گفت : از بين اين شهر بزرگ چرا دختران مرا ميبري ؟ مرد عرب جواب نداد و اعتنايي نکرد . پدر بجست و کاردي بزد و برشکمش فرو برد . خبر به سران قبيله رسيد و تمام مرداني که در آن روستا قادر به جنگ بودند به جهت تنبيه توسط اعراب وحشي کشته شدند . ابومسلم شرق ايران را از اعراب پاکسازي کرده بود و آذربايجان همچنان در قدرت اعراب بود . بنابراين بابک برخواست و به پشتوانه مردم دست به نهضتي زد که در تاريخ هميشه جاويد ماند . نخستين درگيري سپاه مامون با بابک در سال 204 ق گزارش شده است و نتيجه اين جنگ پيروزي بابک شد . سال ديگر مجددا لشگري از اعراب براي مبارزه با بابک عازم آذربايجان شد و در نتيجه سپاه اعراب در سال 206 ق توسط بابک به کلي در هم کوبيده شد . بعد از آن در سالهاي 206 تا 212 هر سال سپاه عباسي عازم جنگ با بابک شدند که هرباره شکست خوردند . در سال 209 ق در دو نبرد بزرگ دو تن از فرماندهاي برجسته مامون به قتل رسيدند . در سال 212 ق محمد ابن حميد طوسي با سمت والي آذرايجان اعزام شد و سپاه بزرگي در اختيارش گذاردند تا به کار بابک خاتمه دهد . محمد بن حميد نزديک به دو سال با بابک درگير جنگ بود که در نهايت در ربيع الاول 214 ق / خرداد 208 ش محمد ابن حميد در کنار روستاي بهشت آباد کشته شد و سپاه او به کلي منهدم گشت . بعد از اين پيروزي هاي چشمگير بابک به گفته تاريخ طبري مردم تا اصفهان و همدان به جنبش او پيوستند . در آن زمان مامون در سال 18 رجب 218 ق درگذشت و برادرش معتصم به جايش نشست . او بلافاصله لشگري به غرب ايران گسيل کرد که به گفته تاريخ طبري در اواخر اين سال شست هزار نفر از روستائيان همدان را قتل عام کردند . ولي در نهايت بابک سپاه معتصم را شکست داد و مرز فعاليت بابک تا بغداد هم رفت و معتصم از بيم حمله بابک به کاخش محل خود را به سامرا منتقل نمود و آنجا در آينده پايتخت دولت عباسي شد . در آن زمان معتصم مبارزه با بابک را به دست يک شاهزاده ايراني فراري که به وي پناه آورده بود به نام افشين داد که از خاندان ساساني بود . افشين که به دستور معتصم قصد جان بابک را کرده بود تصميم به جنگ با وي کرد ولي از آنجا که ميدانست در اين جنگ بايد تعدادي زيادي از هموطنان خود را بکشد دست به گفتگو زد و از مردم خواست تسليم وي گردند . به گفته تاريخ طبري ميگويد تعدادي زيادي از مردم که از جنگ و کشتار به تنگ آمده بودند تسليم افشين شدند . و افشين در يورشي به سپاه بابک تعداد زيادي ازآنها را کشت ( در زمستان 214 ش ) و بابک مجبور به فرار گشت . به مناسبت مناطق کوهستاني و سرما افشين به برزند برگشت . بعد از گذشت دو سال ( در سال 216 ش ) بابک موفق به جمع آوري سپاه ديگري شد و آماده مقابله با افشين گشت و بعد از چنيدن نبرد با افشين هردو تصميم به صلح کردند و در زماني که براي گفتگو به مکاني نزديک شده بودند تيپهاي سپاه افشين وارد شهر شدند و و آتش گشودند و شهر را ويران ساختند عده کثيري کشته شدند ( به طوري که بعد از گذشت سه روز اثري از شهر به جا نماد ) گروهي بر فراز قلعه بابک رفتند و پرچم اسلام تازیان جنایتکار را در آنجا برافراشتند .در نتيجه خبر به بابک رسيد و او مکان گفتگو و صلح را ترک کرد و خود را به شهر رساند . ولي دير شده بود و خانواده بابک از جمله پسرش اسير شده بودند . افشين پسر بابک را مجبور به نوشتن نامه اي کرد تا بنويسد که بابک ( پدرش ) اگر تسليم شود به صلاح همگان است . نامه به دست بابک رسيد و او که به همراه زن و مادر و يک برادرش به قصد ارمنستان سفر ميکرد با خواندن نامه بر افروخته شد و گفت اگر آن جوان پسر من بود بايد جوانمردانه ميمرد نه اينکه خودش را تسليم دشمن کند و به پيام آوران نامه گفت به او بگويند حيف از نان من که بر تو است اگر زنده بمانم ميدانم با تو چه کنم . در چند روز بعد مادر و زن و برادرش دستگير شدند و بابک به تنهايي مجبور به فرار به ارمنستان کرد . افشين که براي دستگيري بابک جايزه هاي زيادي گذاشته بود مردم را به به فروختن بابک تحريک کرد . و در نهايت يکي از کشاورزان که رخت و لباس برازنده و شمشير زرين او را ديد متوجه شد او شخص معمولي نيست و احتمالا بابک خرمدين است و در نتيجه او را به منزل دعوت کرد و بابک که خسته از راه و جنگ و زندگي دعوتش را پذيرفت .
و بعد سراغ کشيش شهر رفت و او را خبر داد و در نتيجه کشيش بعد از چند روز پذيرايي از بابک و جلب اعتماد وي محل او را به افشين اطلاع داد و در نتيجه بابک دستگير شد . سپس او را دست بسته به قرارگاه افشين بردند و در بين راه مردمجمع شده بودند و از دستگيري رهبر محبوبشان زنان شيون ميکردند و بر سر ميزدند . سپس خليفه جايزه بزرگي به افشين داد و دستور داد تا بابک را به سامرا منتقل کنند و او را در لباسي زنانه و حنا کرده همراه با نقش و نگار در شهر گرداندند تا درس عبرتي براي ديگران شود تا از وطن خودشان دفاع نکند و سپس مراسم اعدام او با هياهو و شلوغي زيادي آماده اجرا گشت . "ابن الجوزي" مينويسد معتصم در کنار بابک نشست و گفت تو که اينهمه استقامت و مبارزه کردي حالا مشخص خواهد شد که چقدر تحمل داري . بابک نيز گفت : خواهيم ديد . چون يک دست بابک را با شمشير زدند خون از بازوانش فوران کرد و او صورتش را از خون دستانش رنگين کرد . خليفه پرسد چرا چنين کردي ؟ بابک گفت : وقتي دستهايم را قطع کردي خون بدنم خارج ميشود و چهره ام زرد رنگ و آنگاه تو خواهي گفت که چهره من از ترس مرگ زرد شد و من مايل نيستم چهره زرد رنگ مرا دشمن ( اعراب ) ببيند. سپس پاهاي بابک قطع شد و شکمش را دريدند و در نهايت سر از بدنش جدا کردند و لاشه بابک را بر روي چوبه داري بلند در سامرا قرار دادند و سرش را خليفه براي عبدالله طاهر به خراسان فرستاد . اعدام بابک چنان مهم بود که محل دارش تا چند قرن به نام "خشبه بابک" ( چوبه دار بابک ) شهرت همگاني داشت . برادر بابک نيز مانند وي طبق گفته طبري تکه تکه شد و او هم مانند برادر بدون فرياد و شيوني از دنيا رفت . هم اکنون مراسم يادبود اين سردار در شهر کليبر در آذربايجان بر فراز کوهي که قلعه او هم آنجا قرار دارد همه ساله گرامي داشته ميشود .
بدين گونه بابک خرمدين پس از 22 سال مبارزه پر افتخار براي کشورش که در تمام جنگها با اعراب پيروز بيرون مي آمد با توطئه يک ايراني فراري و مردم ناسپاس گرفتار شد و زندگي وطن پرستانه اش به پايان رسيد.
زشیر شتر خوردن و سوسمار عرب رابه جایی رسیدست کار که تاج کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو


📢 فرهنگسازی:  یاد بگیرید مطالب را با نام منبع و نام برگ و نام نویسده به اشتراک بگذارید، اینگونه ارزشگذاری به کار و زحماتی است که نویسندگان مطالب میکشند. بی فرهنگی نکنید؛ دزدی ادبی جرم است.!!موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است...

دزدی ادبی جرم است٠ کپی نکنید به اشتراک بگذارید!!
روشنگری با کدبان موریس آریایی نویسنده و روشنگر
http://morisaryai.blogspot.de/
آنکه ناموخت از گذشت روزگار … هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار...
👤 استاد موریس آریایی نویسنده و روشنگر.........
در پناه خرد و دانش........
اندیشه کن.......

@ نام بردن نام نویسنده در میان مطالب جهت کپی رایت و پیشگیری از بی فرهنگی و دزدی ادبی است!!

@ هر چه فکر میکنم، نمیدانم چرا پس از شورش ننگین 57 مصدق الهی ها، کمونیست الهی ها و اسلامی الهی های تروریست و جنایتکار به اروپا و آمریکا رفتند. هنوز هم نیم میلیمتر تغییر نکردند!! موریس آریایی- آگاهی بنیان رهایی است...

@ نفرین و ننگ ابدی بر شورشیان عقب مانده ۵۷ باد که جامعه شاد و امن ایران را ناشاد و ناامن و ویران کردند. هم اکنون از خرید و فروش دختران ایرانی رسیدیم به قاچاق و فروش نوجوانان ایرانی- باید خون گریست!!موریس آریایی...✍️

زشیر شتر خوردن و سوسمار
عرب رابه جایی رسیدست کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
+++

No comments:

Post a Comment