Friday, February 21, 2014

خاطره کوتاه و جالب پسر یک روستایی




خاطره کوتاه و جالب پسر یک روستایی که پدرش در دوران شاه برای کار به تهران آمده بود!! //// بابام تعریف می کنه : سال ۵۳ بابام با سنگ زد تو سرم باهاش قهر کردم از دهات فرار کردم اومدم تهران یه سال کارگری کردم یه پیکان خریدم بعدش یه سال دیگه هم کار کردم یه خونه خریدم تازه اون موقع ما تا ساعت ۳ کار می کردیم بعدش می رفتیم لاله زار هر شب سینما می رفتیم ! اونوقت تو بی عرضه ده ساله داری کار می کنی چقدر پس انداز داری؟!!
...........................................
پ.ن: آری اینچنین بود ایران ما, کار برای همه ایرانیان و حتا چند میلیون خارجی نیز در ایران کار میکردند!! تحصیل رایگان (مجانی) , تغذیه و خوراک مدارس رایگان، بهداشت رایگان, اعزام دانشجو بخارج رایگان با هزینه دولت و.......
حال فقط دیدن صف های اعدام و برنج و مرغ شرم آور است .....
آگاهی بنیان رهایی است.
موریس آریایی
..............

No comments:

Post a Comment