Wednesday, September 16, 2015

فریدریش نیچه



فریدریش نیچه
این انتهای کفر نیست، آغاز "تفکر" است ما خدا را آفریدیم یا خدا ما را؟ نیچه.
فریدریش ویلهلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) (۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود. از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزش‌ها و اخلاق بوده‌است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی‌ها می‌نامید. یکی از مشهورترین جملات او «خدا مرده‌است» می‌باشد که بحث‌های فراوانی را پدید آورده است. در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی می‌کرد بخش عمده‌ای از آثار معروف خود را آفرید. نیچه به مسیحیت «در تمام دوران» پشت کرد و با عقاید مذهبی واگنر تضاد شدیدی پیدا کرد. انتقاد با لحنی گزنده از تلقی ارزش و ضد ارزش جامعه پیام محوری نیچه‌است. این پیام با مرگ فراروایت در فلسفه پست مدرنیته به منصه ظهور رسید. ارزش و ضدارزش در اراده معطوف به قدرت نهفته‌است طوری که گاه خود ما فریب ظاهر حقیقت طلبی و عدالت خواهی نمادین خود را می‌خوریم اما داوری ارزشی ما در پس میل به قدرت قرار دارد.
یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است. فریدریش نیچه
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است. فریدریش نیچه
کسی که بخواهد به سمت خرد و معرفت برود از خدا فاصله می گیرد. فریدریش نیچه
نیچه و ایرانیان : اطلاعات وسیع نیچه در زمینه زبان‌ها، تاریخ، فرهنگ، از جمله یونانی و رومی و پژوهش‌هایی که صورت می‌دهد نشان از تسلط او دربارهٔ فرهنگ و فلسفه ایران باستان دارد. در روزگار تراژیک یونانیان، که هر دو از نخستین آثار او می‌باشد. شناخت او دربارهٔ تاریخ و فرهنگ یونان و روم، مطالعه آثار تاریخی بازمانده از ایران باستان، سبب آشنایی و علاقه وافر او با تاریخ و فرهنگ ایران باستان گردید. آثار او، شامل پاره نوشته‌ها و یادداشت‌های بازمانده در دفترهای او، که حجم زیادی از کل نوشته‌های او را شامل می‌گردد، از فرهنگ ایران باستان مکرراً یاد می‌کند. دل‌بستگی نیچه به ایران و ستایش فرهنگ باستانی آن را در کتابی بنام چنین گفت زرتشت در مورد تفکر فلسفه اشو زردشت می‌توان به وضوح دید و نیز نهادن نام وی برکتاب، سعی در با ارزش نشاندادن تحقیقات خود می‌باشد.
نیچه و حافظ: نیچه یکی از نمونه‌های بزرگ خردمندی بینای دیونوسوسی خود را در حافظ می‌یابد. نام حافظ ده بار در مجموعهٔ آثار وی آمده است. بی‌گمان، دل‌بستگی گوته به حافظ و ستایشی که در دیوان غربی–شرقی از حافظ و حکمت شرقیِ او کرده، در توجه نیچه به حافظ نقشی اساسی داشته است. در نوشته‌های نیچه نامِ حافظ در بیشتر موارد در کنار نام گوته می‌آید و نیچه هر دو را به عنوان قله‌های خردمندی ژرف می‌ستاید. حافظ نزد او نمایندهٔ آن آزاده‌جانی شرقی است که با وجد دیونوسوسی، با نگاهی تراژیک، زندگی را با شور سرشار می‌ستاید، به لذت‌های آن روی می‌کند و در همان حال، به خطرها و بلاهای آن نیز پشت نمی‌کند. در میان پاره‌نوشته‌های بازمانده از نیچه، از جمله چکامه ای خطاب به حافظ هست: به حافظ، پرسش یک آبنوش
میخانه‌ای که تو برای خویش
پی‌افکنده‌ای
فراخ‌تر از هر خانه‌ای است
جهان از سر کشیدن می‌یی
که تو در اندرون آن می‌اندازی،
ناتوان است.
پرنده‌ای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همه‌ای، تو هیچی
میخانه‌ای، می‌یی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرو می‌روی ابدی،
از خود می‌پروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی.
- تو و شراب؟
...

No comments:

Post a Comment