Friday, October 16, 2015

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید



زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر خاکش آب پاشیدن چه سود؟!!
یک مشت گدای عرب از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روضه و با گوزه در این باغ پر از گل
چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو
سر ها بشکستند و شکمها بدریدند
گفتند که این منطق اسلام کثیف است
اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند
بستند ز نفرت در دانشکده ها را
استاد و مبارز همه در بند کشیدند
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چنان گلهء بزغاله چریدند
با چرک و شپش لشگر جرار گدایان
از سامره و کوفه و بیروت رسیدند
روزیکه جوانان وطن در صف پیکار
لبخند زنان ذائقه مرگ چشیدند
امروز سرافراشته درعین وقاحت
این مرده خوران مدعی خون شهدند
اینک همه با غارت این مردم بدبخت
گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب
بر قامت دین جامهء تزویر بریدند
موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی
این کوردلان دشمن شادی و امیدند
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی
مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند
اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند
اکنون که فقیهان همه چرمنگ و پلیدند
..................................................

No comments:

Post a Comment