Monday, December 16, 2013

خستگی و بیزاری سر تا پایم را گرفته


باری اصل مطلب این‌ جاست که نکبت و خستگی و بیزاری سر تا پایم را گرفته. دیگر بیش از این ممکن نیست. به همین مناسبت نه حوصله‌ شکایت و چُس‌ ناله دارم و نه می‌توانم خود را گول بزنم و نه غیرت خودکشی دارم، فقط یک‌ جور محکومیت قی‌آلودی است که در محیط گند بی‌ شرم مادر قحبه‌ای باید طی کنم. همه‌ چیز بن‌ بست است و راه گریزی هم نیست.

از میان نامه ها به جمال زاده
صادق خان هدایت
-------------------

No comments:

Post a Comment